کومله‌ها در ازای خدمات‌شان به رژیم بعث دستمزد ماهیانه دریافت می‌کردند

8:30 - 02 شهريور 1397
کد خبر: ۴۴۵۹۱۶
دسته بندی: سیاست ، دفاعی و مقاومت
گروهک کومله بابت خوش‌خدمتی‌هایش به صدام‌حسین دستمزد ماهیانه دریافت می‌کرد.
کومله‌ها در ازای خدمات‌شان به رژیم بعث دستمزد ماهیانه دریافت می‌کردندبه گزارش خبرنگار گروه سیاسی ، در هفته‌های اخیر عناصر ضدانقلاب و معاندین با همراهی برخی مزدوران داخلی‌شان در فضای مجازی، پروژه تطهیر و مظلوم جلوه دادن، یک عنصر تروریستی به نام «رامین حسین‌پناهی» عضو گروهک تروریستی و تجزیه‌طلب کومله را کلید زده‌اند.

نام «کومله» را باید مترادف با «داعش» دانست؛ گروهکی تجزیه‌طلب و ضدایرانی که اعضایش در آدم‌کشی و جنایتکاری چیزی کمتر از داعشی‌ها نداشته و ندارند. اعضای این گروهک در مقطعی بویژه در دهه ۶۰ وحشیانه‌ترین جنایات را علیه مردم شمالغرب کشور مرتکب می‌شدند؛ از سربریدن تا شمع آجین کردن و سوزاندن.

بیشتر بخوانید:
تصاویر اقدامات همکاران تروریست رامین حسین‌پناهی/ کومله یعنی با موزائیک سر بریدن!
کومله با بی‌رحمی قلب و کلیه جوان ۱۸ ساله را شکافت
شهادت ۲ کودک خردسال در سنندج بر اثر اصابت ترکش خمپاره اعضای کومله

نگاهی گذرا به جنایت‌ها و شرارت‌های گروهک تروریستی و تجزیه‌طلب کومله، عمق دشمنی سرکردگان و عناصر این گروهک با مردم ایران و مردم انقلابی کردستان را عیان می‌کند. در ذیل به گوشه‌ای از جنایت کومله‌ای‌ها یعنی همکاران رامین حسین‌پناهی اشاره شده است.

کومله‌ها در ازای خدماتشان به رژیم بعث دستمزد ماهیانه دریافت می‌کردند
شهید علی‌اصغر نظری امروک ۲۱ فروردین ۱۳۲۹ در خانواده‌ای روستایی در چناران متولد شد. پدرش کشاورز و مادرش خانه‌دار بود. در کودکی پدرش را از دست داد و مدتی نگذشت که مادرش نیز فوت شد. او با کار کردن خرج زندگی خودش را تامین می‌کرد. به مشهد آمد و ازدواج کرد. حاصل این ازدواج پنج فرزند است. با پیروزی انقلاب به سپاه پیوست و برای دفاع از کشورش عازم جبهه شد. پنج ماه از رفتنش می‌گذشت که بخاطر مجروحیت، مدتی به مشهد آمد و پس از کسب سلامتی، دوباره به جبهه بازگشت. هنوز زمانی از بازگشت دوباره‌اش نگذشته بود که توسط عوامل گروهک تروریستی کومله در جاده شناسایی شد و با اثابت چند گلوله در تاریخ ۱۴ دی ۱۳۶۲ به شهادت رسید.

آنچه در ادامه می‌خوانید، شرحی است بر گفت‌وگوی بنیاد هابیلیان با همسر شهید علی‌اصغر نظری امروک:

«پدر و مادرش هر دو فوت کرده بودند. علی‌اصغر برای کار به مشهد آمده بود و در منزل یکی از بستگانش که همسایة ما بودند، زندگی می‌کرد. واسطه آشنایی ما هم همان همسایه بود. مراسم ازدواجمان به سادگی برگزار شد. من ۱۵ ساله بودم و او ۶ سال از من بزرگتر بود. اول ازدواجمان بنایی می‌کرد. ۶ ماه بعد از مراسم عقدمان به منزل خودمان رفتیم. خانه کوچکی را اجاره کرده بودیم و آنجا زندگی مشترکمان را شروع کردیم. مرد بسیار مهربان و دلسوزی بود. تفریحاتش رفتن به حرم و دید و بازدید از فامیل‌ها بود. روی مسئله حجاب بسیار حساس بود.

زمان‌هایی که در منزل بود، با بچه‌ها بازی می‌کرد، برای تربیتشان وقت می‌گذاشت و آن‌ها را با خود به مسجد و مراسم عزاداری می‌برد.

قبل از انقلاب با بچه‌ها در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و می‌گفت: «باید بچه‌ها در این مسیر باشند و این اتفاقات را ببینند.» یکبار هم در راهپیمایی مجروح شد، ترکشی به گوشش خورده بود و دستش زخمی شده بود. خیلی اهل بحث و صحبت بود. آن زمان که گروه‌های مختلفی برای پیروزی انقلاب تلاش می‌کردند، با آن‌ها به بحث و گفتگو می‌پرداخت و در اکثر مواقع آن‌ها را قانع می‌کرد. زمانی که امام به ایران آمدند، برای دیدن امام به تهران رفت و بسیار خوشحال بود که توانسته است امام را ببیند. وقتی که جنگ شروع شد، به سرعت وارد بسیج شد و از طریق سپاه نیز وارد جبهه شد.

مدتی از رفتنش نگذشته بود که خبر شهادتش را برای ما آوردند. آن طوری که برای ما تعریف کرده بودند، در جاده در حال عبور بودند که توسط گروهک کومله به رگبار گلوله بسته شدند. در طول جنگ تحمیلی جمعیت زیادی از پشت به ملت ایران خنجر زدند و با رژیم بعث هم‌پیمان شدند. گروهک‌های تروریستی منافقین و گروهک‌های کومله و دمکرات از جمله آن‌ها هستند. گروهک کومله حتی بابت خوش‌خدمتی‌هایش به صدام‌حسین دستمزد ماهیانه دریافت می‌کرد.

دختر پنج ساله‌ام بی‌پدر شد. در خانه به دنبال بچه‌ها می‌دوید و با آن‌ها بازی می‌کرد. این‌ها تنها خاطراتی است که فرزندانم از پدرشان در خاطر دارند.

خانواده شهدا خواستار مجازات سرکردگان گروهک تروریستی کومله هستند.»
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *