واگرایی در پساترامپ!

8:20 - 20 اسفند 1396
کد خبر: ۴۰۴۲۹۰
تصمیم اخیر «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور آمریکا مبنی بر افزایش تعرفه واردات فولاد و آلومینیوم، جنجال تازه‌ای را میان واشنگتن و دیگر کشورهای جهان به ویژه اتحادیه اروپا ایجاد کرده است. این اقدام به حدی مهم و تأثیرگذار بود که اتحادیه اروپا به عنوان اصلی‌ترین شریک آمریکا، نسبت به آن واکنش نشان داد و تهدید کرد در صورت افزایش تعرفه‌ها، مقابله به مثل خواهد کرد.
واگرایی در پساترامپ!به گزارش گروه فضای مجازی ، حسین کنعانی مقدم در یادداشت روزنامه حمایت نوشت: تصمیم اخیر «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور آمریکا مبنی بر افزایش تعرفه واردات فولاد و آلومینیوم، جنجال تازه‌ای را میان واشنگتن و دیگر کشور‌های جهان به ویژه اتحادیه اروپا ایجاد کرده است. این اقدام به حدی مهم و تأثیرگذار بود که اتحادیه اروپا به عنوان اصلی‌ترین شریک آمریکا، نسبت به آن واکنش نشان داد و تهدید کرد در صورت افزایش تعرفه‌ها، مقابله به مثل خواهد کرد.

فرمان جدید ترامپ که به تازگی با امضای وی، اجرایی شده است، حمایت از صنایع و تولیدات داخلی آمریکا را هدف قرار داده و به همین دلیل، کاخ سفید، تعرفه واردات فولاد و آلومینیوم به این کشور را ۲۵ و ۱۰ درصد افزایش داده است. رئیس‌جمهور آمریکا معتقد است چین و دیگر کشور‌های صنعتی با تولید انبوه، قیمت کالا‌ها و قدرت رقابت‌پذیری شرکت‌های آمریکایی را کاهش داده و با این روش، اقتصاد و تولیدکنندگان داخلی را متضرر کرده‌اند. خیز جدید آمریکا گرچه مخالفینی در صف اقتصاددانان و قانون‌گذاران کنگره داشته، ولی بیش از همه، اروپا را دستخوش نگرانی کرده است. اتحادیه اروپا احساس می‌کند هدف اصلی دستور ترامپ قرار گرفته چراکه این خط‌مشی، تأثیر شگرفی بر صنایع قاره سبز دارد و حالا کارشناسان بخش تجاری اروپا ده‌ها هزار محصول آمریکایی را زیر ذره‌بین قرار داده‌اند تا بلکه بدون صدمه دیدن اقتصاد اروپا، با دستورالعمل جدید کاخ سفید، مقابله به مثل کنند.

در این میان، آلمان که بزرگ‌ترین صادرکننده فولاد به آمریکا است و طی سال‌های اخیر، حدود ۵۰ درصد صادرات فولاد خود را افزایش داده بود، یکی از شرکای اقتصادی مهم واشنگتن است که از این ناحیه متضرر شده است. علاوه بر این فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و دیگر کشور‌های اروپایی نیز از این تصمیم آسیب‌دیده و به شدت به دنبال تلافی هستند. با این حال، به نظر می‌رسد که آنچه در حال وقوع است، صرفاً یک تغییر در معماری تجاری گذشته نیست و از «واگرایی» تدریجی اروپا و آمریکا در دوران پساترامپ حکایت دارد. گسستن پیوند‌های همگرایی غرب در حالی است که اتحادیه اروپا در حوزه‌های مختلف با کاخ سفید به چالش برخورده و صرفاً به بخش اقتصاد مربوط نمی‌شود.

۱. با روی کار آمدن ترامپ ناسیونالیست، شوک سنگینی به اروپا و اتحادیه اروپا وارد آمد. به دنبال طرح شعار «نخست آمریکا» و پشت پا زدن رئیس‌جمهور تازه به دوران رسیده این کشور به مجموعه‌ای از تعهدات سیاسی، امنیتی و اقتصادی و بازنگری در خصوص ارتباط با اتحادیه اروپا به عنوان متحد اصلی واشنگتن، پایتخت‌های اروپایی به این دغدغه دچار شدند که مبادا هشت دهه چتر اقتصادی، امنیتی و سیاسی پدرخوانده را به‌تدریج از دست بدهند؛ لذا به این نتیجه رسیدند که دیر یا زود باید فکری به حال خود بکنند و روی پای خود بایستند. اظهارات «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان در سال گذشته میلادی پس از اجلاس ناتو در بروکسل و نشست «جی ۷» در ایتالیا مبنی بر اینکه «آمریکا دیگر شریک قابل اعتمادی نیست... زمان آن‌که ما بتوانیم به طور کامل به دیگران تکیه کنیم به پایان رسیده است»، گواهی بر این مدعاست.

۲. از دید ترامپ، اتحادیه اروپا اگر به رقیبی قدرتمند بدل شود، خطری بالفعل برای منافع سیاسی و اقتصادی آمریکا خواهد بود و از این رو، ترامپ از هر رخداد و تحولی مانند «برگزیت» که به کاهش توان این اتحادیه منجر شود، استقبال می‌کند. ترامپ پس از جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا تأکید کرده بود که این رویداد برای لندن نامطلوب نیست و جالب‌تر اینکه از همان ابتدا برای انعقاد قرارداد‌های تجاری با انگلیس منفک شده از اروپا، لحظه شماری می‌کرد.

برگزیت، اما به‌اندازه‌ای که برای آمریکا خوشایند بود، به کام این قاره خوش نیامد. به دنبال اجماع مردم انگلیس برای جدا کردن راه خود از اتحادیه اروپا، کشور‌های این قاره نیز ساز جدایی سر داده و خواستار گرته‌برداری از الگوی انگلیسی‌ها شدند. بر اساس نتایج بررسی موسسه «مورگان استنلی»، کشور‌های یونان، قبرس، اتریش، فرانسه، هلند، ایتالیا، فنلاند و سوئد به ترتیب، بیش از بقیه کشور‌های اروپایی احتمال و استعداد خروج از اتحادیه اروپا را دارند. بنابراین، سیاست‌های آمریکا این احتمال را تقویت کرده که اتحادیه اروپا که محصول چندین دهه تلاش برای وحدت و همگرایی اروپا است، به یک بلوک غیر متحد تغییر شکل داده و سایه ناسیونالیسم قرن هجدهم، بار دیگر بر سر این قاره گسترده شود.

۳. در حالی که معاهده اقلیمی پاریس از جانب اروپایی‌ها دارای اهمیت فراوان است و بستری برای نزدیکی بیشتر اروپا و آمریکا به شمار می‌آمد، دستور ترامپ مبنی بر خروج از این توافقنامه، عملاً یکی دیگر از مسیر‌های مثبت رابطه دو طرفه بروکسل - واشنگتن را مسدود کرد. عکس‌العمل مقامات اروپایی نسبت به این تصمیم آمریکا، شدید بود، زیرا خروج آمریکا از معاهده پاریس، به معنای جر زنی کاخ سفید و «تولید به هر قیمتی» است؛ به این مفهوم که کاهش آلاینده‌های گلخانه‌ای در اروپا، یعنی نیمه تعطیل شدن کارخانه‌های آلاینده، برنامه‌ریزی بلندمدت برای تأمین سوخت سبز برای آن‌ها و در نتیجه، کاهش توان رقابت با آمریکا.

۴. تصمیمات خلق‌الساعه ترامپ، نه فقط به اعتماد متحدانش ضربه زده، بلکه گسل‌های اجتماعی را نیز در داخل آمریکا فعال کرده است. جدایی‌طلبان ایالت‌های مختلف آمریکا بعد از روی کار آمدن ترامپ، انگیزه مضاعفی گرفتند، راهپیمایی‌های گسترده در مخالفت با سیاست‌های ضد مهاجرتی و ضدنژادپرستی در این کشور برگزار شد و حتی متحدین جمهوری‌خواه کلیددار کاخ سفید، به مخالفت علنی با برخی از راهبرد‌های کلان وی روی آوردند. ترامپ بر اساس نظرسنجی‌ها، بدترین رئیس‌جمهور آمریکا در ۷۰ سال گذشته بوده، این در حالی است که اعتماد ۸۰ درصدی اروپایی‌ها به وی در سال ۲۰۱۶، به ۹ درصد در سال جاری سقوط کرده است. هر چند برخی گمانه‌ها حاکی از این است که اعلام تصمیم اخیر ترامپ برای افزایش تعرفه، ناشی از عصبانیت او بوده و به‌منظور تحت تأثیر قرار دادن و سرپوش گذاشتن بر جو منفی رسانه‌ای در خصوص پرونده‌های داماد و دخترش، احتمال کنار گذاشتن آن‌ها از سمت مشاورت کاخ سفید و نیز مراودات اقتصادی ترامپ با روسیه در پرونده جنجالی ارتباطات کمپین انتخاباتی وی با دولت روسیه، مطرح شده است، اما واقعیت این است که کاسب‌کاری رئیس‌جمهور آمریکا، غرب را بیش از گذشته در معرض جدا شدن پیوند‌های سده گذشته قرار داده و حتی به سوی تقابل و واگرایی به جای وحدت و همگرایی سوق داده است.
 
 
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *